صعود...

قصه هبوط ، حکایت هجران و غربت انسان است...

صعود...

قصه هبوط ، حکایت هجران و غربت انسان است...

مشخصات بلاگ

قصه هبوط ، حکایت هجران و غربت انسان است و این خطاب «إهبطو منها جمیعأ» نگاشته بر لوح ازلی فطرت ، باقی است تا ابد الاباد که توبه آدم مقبول افتد و از این ارض هبوط به دارالقرار باز گردد؛ از این مهبط عقل به جمع سلسله داران مقیم کوی عشق ، پس همه از آن جاست که این ارض " مهبط " آدمی است نه " خانه قرار" او و از همین است بی قراری عاشق و غم غربتی که سینه اش را تنگ می دارد.
شهید آوینی

بعد نوشت: قابل توجه برادرای عزیز، این متن انتقادی است به طرز فکر دولت فعلی در باب مذاکره با غرب... و در واقع مقایسه است میان طرزفکرها... متن رو با دقت بخونید خواهشا که یه وقت گل به خودی نزنید!

آقا جان سلام! راستش خیلی وقت بود که می خواستم چند کلمه خودمانی با شما درد دل کنم. نمی دانم! شاید هر کس دیگر غیر از شما بود، از کلمه درد دل استفاده نمی کردم. شاید صراحتا می گفتم می خواهم چند خط انتقاد کنم، گله کنم یا یک چیزی توی همین مایه ها! اما خب چه کنم که احترام شما خیلی واجب است و الان هم که دارم این حرف ها را می زنم، دست و پایم می لرزد و قلبم  دارد از جا کنده می شود.

قبلش البته باید این نکته را بگویم که بنده خودم از ارادتمندان شما هستم و همین مراسم عزاداری دهه ی اول محرم، که همه ساله توی وزارت خانه برگزار می شود به همت من بوده و خودتان هم که حتما شاهد بوده اید که چقدر تلاش می کنم تا این مراسم با مشارکت هرچه بیشتر کارکنان وزارت برگزار شود.

منظور اینکه یک وقت خدایی نکرده از حرف هایی که می خواهم بزنم سوءتفاهم پیش نیاید!!

می دانید آقا جان؟! چند وقت است دارم به این فکر می کنم که آیا نمی شد جوری عمل کرد که در عاشورای سال 61 هجری آن فاجعه ی بزرگ پیش نیاید؟! واقعا نمی شد؟!

با کمال معذرت و با همه ی احترامی که برای شما قائلم باید بگویم که در این ماجرا دو طرف افراط کردند!! به نظر من اگر کمی تدبیر و عقلانیت به خرج داده می شد، این فاجعه پیش نمی آمد! به نظر من، ما مصالح جبهه ی قلیل و ضعیف حسینی را نادیده گرفتیم و با دست خودمان بهترین نیروهای ایمانی و ارزشیِ زمانه را به مسلخ بردیم!

ما امروز در حرفه ی خودمان اصطلاحی داریم با عنوان «رایزنی دیپلماتیک»! من هرچه فکر می کنم می بینم با رایزنی های دیپلماتیک می شد جلو این فاجعه را گرفت! شوخی که نیست! سر پیغمبر خدا و بهترین اعوان و انصارش بر نیزه ی جفا رفت و اهل بیت مظلوم و زن و بچه ی معصومش، چهل روز آواره ی سفر اسارت شدند آن هم با آن اوصافی که می دانید و می دانیم! آیا این هزینه ی کمی بود؟! آیا ارزش نداشت برای جلوگیری از این هزینه ی گزاف، می با طرف مقابل راه می آمدیم و اینقدر روی موضع خودمان پافشاری نمی کردیم؟!

فدایتان شوم؛ لطفا احساسی برخورد نکنید! بیایید کمی منطقی باشیم!!

یک طرف یک لشگر سی هزار نفری با پیشرفته ترین تجهیزات نظامی و با ثروت انبوه و امکانات مادی فراوان و یک طرف دیگر هفتاد و دو نفر. فقط هفتاد و دو نفر. عقل چه حکم می کند؟! نه! واقعا عقل چه حکم می کند غیر از رایزنی و تعامل؟!

بالاخره آدم هر قدر هم که پلید باشد دیگر از شیطان که بدتر نیست! هست؟! شمر و عمر سعد خیلی که بد بودند، نهایتاً شیطان بودند! خب؛ ما الان در کشور خودمان داریم این مسیر را تجربه می کنیم. داریم با شیطان مذاکره می کنیم. آن هم شیطان بزرگ! البته حواسمان خیلی جمع است که یک وقت کلاه سرمان نرود! گفته ایم مذاکره باید برد-برد باشد. یعنی هم ما که در جبهه ی حق هستیم سود کنیم و هم شیطان!!

خب آیا بهتر نبود همین مدل در کربلا هم پیاده می شد و ما نیروهای ارزشمند و بی نظیر جبهه ی حسینی را به این راحتی از دست نمی دادیم و به موازات آن، مخفیانه به کادرسازی و یارگیری و تربیت نیروی مضاعف می پرداختیم تا احیانااگر خدایی نکرده یک روز ضرورت اقدام نظامی هم پیش آمد، با عده و عُده ی کافی و از موضع قدرت وارد عرصه ی نبرد می شدیم؟!

مثلا خود شما آقا جان! من شنیده ام شب عاشورا برایتان امان نامه آورده اند. خب این یعنی یک فرصت بسیار عالی! در دیپلماسی، ما به این جور اقدامات از طرفل دشمن، اصطلاحا می گوییم «چراغ سبز»! شاید می شد به بهانه ی این اقدام جلسه ای ترتیب داده شود، چانه زنی شود، بده بستانی انجام شود! ولی شما به راحتی این فرصت را از دست دادید و با یک ادبیات تند، امان نامه را رد کردید!

ببینید آقا جان! من نمی گویم که شما باید امان دشمن را می پذیرفتید و حسین را رها می کردید. زبانم لال... خاک بر دهانم...

حرف من این است که آوردن این امان نامه می توانست یک فرصت باشد برای رایزنی و مذاکره حداقل برای رفع تحریم آب! بگذریم اصلا...

حرف در این باره زیاد است.

راستی آقا جان باز هم بگویم این حرف ها همه اش از سر دلسوزی بود هاا! و گرنه من شما را بی نهایت دوست دارم!

مخلص شما: دیپلمات

28/8/92

علیرضا مهران

منبع: کتاب بیرق

نظرات  (۱۵)

واقعاً جالب
آمریکا شیطان بزرگ است .وهیچگاه آب ما وامریکاییها در یک جوی نخواهد رفت.
  • عباس ایمانیان بیدگلی
  • سلام سید جان
    دردهای نگفتنی درباره ضعف دوستان و جسارت دشمنان بسیار است اما چاره ای جز سکوت و اقتدا به مولایمان نداریم که با صبر و تأنی منتظر رایزنی دیپلمات هاست تا شاید معجزه ای کنند که تا کنون در توانایی دولت های پیشین نبوده!
    اما چه می شد اگر در موضع حق مان پایدارتر بودیم و برای باطل حقی را متصور نبودیم. چه می شد اگر مانند میدانهای گذشته با صلابت بیشتر  و محکم مقابل دشمن می ایستادیم و مطمتن بودیم که سررشته امور دست خداست و ما فقط باید تکلیف مان را انجام بدهیم. تکلیفی که امام راحل بارها از آن دم می زد و نتیجه برایش مهم نبود و توکل مان به پروردگار بود تا تسامح و تصالح.
    چه می شد اگر فرمایش آقا نصب العین مان بود و ترسی از مترسک های غربی و آمریکایی نداشتیم. چه می شد اگر کمی هم به مواضع ضد صهیونیستی دولت قبل اهمیت می دادیم و ارتباط فیس تو فیس با دردمندان را بر فیس بوک ترجیح می دادیم چرا که آنان همیشه دغدغه آب و نان را دارند اما به قیمت اسیر خواسته های دشمن شدن حاظر به سیری نیستند. و هزاران اما و اگر دیگر
    بگذریم سید جان...
    داستان پایداری ما مقابل دشمن فصلی نیست که زودگذر باشد و اثراتش ناپایدار بلکه این روح و روحیه هیچ وقت در ایرانی نخواهد مرد و تا می توانیم با روش های مختلف دشمن را آزار خواهیم داد و عصبانی خواهیم کرد تا از این عصبانیت بمیرد.
    پاسخ:
    ان شاءالله
    ممنون اخوی
    یاحق
  • دوستی از شهر باران
  • بنام خدا
    سیدجان سلام
    1- متن بسیار زیبا و جالبی بود؛ و البته قابل تامل.
    2-معتقدم آینده ای نه چندان دور، بسیاری از واقعیت ها مشخص خواهد شد، کسانی خواهند آمد که تا دیروز سینه چاک بودند و امروز سرمست و فردایی زود در فکر عبور کردن از .... . خدا بخیر کند.
    3- همانگونه که جناب ایمانیان هم اشاره داشتند: صراط و چراغ هدایت نظام مقدس ما روشن و مشخص است و آن چیزی نیست بجز ولایت مطلقه فقیه. دعا کنیم خداوند بزرگ امام و ولی مان را حفظ و سربلند نگه دارد، بقیه همه و همه؛ خودی و غیر خودی گذرا و عبوری اند. 
    یک کلام: جان فدای حضرت سید علی
    یا علی
    سلام عزیزدل
    وقتی صلح امام حسن علیه السلام رو هم مصادره به مطلوب کنن ، عجیب نیست که بندگان خدا کم کم نسبت به امام حسین هم اینجور فکرکنند که " اگر کمی تدبیر و عقلانیت به خرج داده می شد، این فاجعه پیش نمی آمد!"

    "تجربه"... درسی که متاسفانه ما محتاجش شدیم...
    فدای صبرش و بصیرتش...فدایش...


  • سجاد ابراهیمی
  • سلام...من هم چیزکی نوشته ام
    بردن نام دیپلمات درست نیست چون با اعتقادات میخوان خدمتگدارارو خراب کنن
    السلام علیک یا آمیر سید علی مشهدی
    زیارت قبول . بی خبر می روی و بی خبر می آئی . اشکال ندارد . فقط لباس کار بپوش و ساعت 8/30 در میدان امام باش برای داربست زنی جهادی با حقوق مکفی . نان و صبحانه هم در کار نیست و فقط روزمزد حساب می کنیم . ه یالا
    شعرناب مجموعه اشعار فارسی شاعران معاصر و شاعران جوان ادبیات، بزرگترین پایگاه ادبی شعر فارسی ،پارسی،زبان،
    مقدم شما شاعر وهنرمند گرانقدر را گلباران می نماید.
    http://www.sherenab.ir
    حضرت امام حسن مجتبی (ع) در عالم خواب یا مکاشفه به مرحوم آیت الله میرزا محمد باقر فقیه ایمانی فرمودند :
    «در منبرها به مردم بگویید و به آنان دستور دهید .توبه کنند و درباره ی تعجیل ظهور حضرت دعا کنید .
    دعا برای آمدن آن حضرت مانند نماز میت نیست که واجب کفایی باشد و با انجام دادن عده ای از دیگران ساقط شود ؛بلکه مانند نمازهای پنج گانه است برهر مرد و زن بالغ واجب است برای ظهور امام زمان غایب دعا کنند.»

    ***********************
    امام زمان عجل الله تعالی فرجه به یکی از دوستان خود که از آن حضرت پرسیده بود:
    آقاجان! قربانتان بشوم, چرا
    با اینکه ما این همه دعای فرج را می خوانیم شما نمی آیید؟
    فرمودند: شما که دعای فرج را نمی خوانید! شما
    دعای سلامتی من را می خوانید (یعنی اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن ....
    شما باید دعای(الهی عظم البلا) را زیاد بخوانید

    ***********************
    سلام سید جون
    یه ما سر نمی زنی  دلمون برات تنگ شده ....[قلب]
    التماس دعا داریم...
  • بگم هم نمی شناسی...
  •  حساب کتاب مون که رنگ دنیایی به خودش بگیره اونوقت به خیلی از ارزش هایی که به خاطرش هزینه کردیم با دیده ی شک نگاه می کنیم.
    همه ی حرص و جوش هایی که می خوریم به پای یک ثانیه از غصه های مقتدامون نمی رسه.
    خدایا حفظ ش کن... حفظ ش کن...
    این قبیل افراد هدفشون نشانه گرفتن عصمت معصومین علیهم السلام است که نتیجه ی آن هم کمرنگ کردن این عزاداریها و هدف حضرت برای بیعت نکردن با یزیدیان است ودر نهایت است که کار به زیر سوال بردن امیرالمومنین علیه السلام میرسه
    به نظر بنده این متنو کسی نوشته که نه شناخت درستی از معصوم داره که حضرت رو نعوذ بالله متهم به بی تدبیری و بی عقلی (جایی که گفته کمی تدبیر و عقلانیت)میکنه و نه تاریخ رو مطالعه کرده
    از تمام دوستان خواهش میکنم دیگه از لفظ "قیام" برای اقدام اباعبدلله علیه السلام استفاده نکنیم⛔️⛔️؛ ایشون قیام و اقدام به جنگ نکردن؛ ایشونو محاصره کردن و حضرت هم حاضر به بیعت با افراد نامسلمان و شرابخوار و میمون باز و ...نشدند و مجبورشون کردن بجنگند وگرنه چه کسی با اهل و عیال میره به جنگ؟
    حضرت از مکه خارج شدند تا خونشون رو در مکه نریزند
    در هر صورت اونا به دستور یزید فقط قصد ریختن خون حضرت رو داشتند
    حضرت در شب آخر فرمودند این قوم قصد من رو دارند هرکس از شما که میخواهد مرا ترک کند
    این نویسنده میخواد بگه نعوذ بالله حضرت طالب جنگ بودن و اهل خودشون و خودشونو به کشتن دادن در حالیکه میتونستن با یزید به راحتی بیعت کنند و تن به همه ی اقداماتش بدند!!!!!
    توجه دارین که حضرت در زمان معاویه مانند امام حسن علیه السلام سکور کرده بودند اما یزید مثل پدرش سیّاس نبود و حضرت با بیعت نکردن با او به راحتی هم چهره ی واقعی او را به مردم شناساندند (چون پسر پیغمبر خدا رو به شهادت رسوند ولی معاویه هیچوقت اشتباه یزید رو نمیکرد و حضرت رو به این طریق به شهادت نمیرسوند)و هم اسلام را زنده نگه داشتند
    خودشون فرمودند من برای امر به معروف واصلاح امت جدّم خارج شدم،
    کدوم معروف واصلاح بالاتر از اسلام و شیعه و ولایت است؟
    حضرت خون خود و تمام یارانشون رو دادن تا توی نویسنده ی بیسواد الان دینت حفظ بشه وگرنه تو هم همون دین یزید شرابخوارو معاویه روداشتی
  • انشالله منتظر...
  • اللهم عجل لولیک الفرج...

    چه جوری به خودتون اجازه میدین برای معصومین تعیین تکلیف کنین.خدا لعنتتون کنه.هر چی از دهنش در اومده گفته وسطشم گفته خاک بر دهانم. متاسفم برایتان

    پاسخ:
    قربون غیرتتون برم، از بیان متن واضحه که در انتقاد به چه گروهی نوشته شده! بهتره یه بار دیگه متن رو با دقت و بخونیدش
    یا حق


    ضمن عرض سلام.

    وقتی برای اولین بار متن بالا را خواندم به نظرم رسید که نویسنده قصد شبهه افکنی نسبت به عقاید تشیع و واقعه ی عاشورا را دارد و واقعا به بیان خودش می خواهد انتقاد کند و حرکت امام حسین علیه السلام را زیر سوال ببرد و حضرت ابالفضل صلوات الله علیه را شماتت و سرزنش کند که چرا این راه را در پیش گرفته اند و به بیان نویسنده احساسی (و نه منطقی) عمل کرده اند. اما وقتی با نگاه دقیق تری به متن نگاه کردم دریافتم که نویسنده اگرچه در ظاهر متن قالب بسیار بسیار نا مناسبی را برای انتقال پیام خود انتخاب کرده است ولی در باطن به نظر نمی رسد چنین قصد شومی در سر داشته باشد. لذا بر آن شدم تا نکته ای کوچک را  به نویسنده و دست اندر کاران این وبلاگ یاد آور شوم و به بیان خودشان درد و دل کنم:

    نویسنده اگرچه به دنبال انتقال پیامی در باب مسائل روز و مذاکرات ایران است ولی انتخاب این قالب برای انتقاد به این تصمیمات نا مناسب است. چرا که این سبک نوشتار به صورت ضمنی سوالاتی را در ذهن مخاطب عام نسبت به واقعه ی عاشورا ایجاد می کند که پاسخی نیز به آنها داده نمی شود. مثلا این سوال که چرا امام حسین علیه السلام واقعا با آن تعداد یاران کم تسلیم ابن زیاد و یزید نشدند و سازش نکردند در حالی که امام حسن علیه السلام در شرایطی نسبتا مشابه صلح را پذیرفتند. نویسنده به طور ضمنی این کار را غیر منطقی و احساسی خطاب می کند. البته او به دنبال گرفتن این نتیجه است که ما هم در این عصر و زمان باید در برابر سلطه ی امریکا ایستادگی کنیم ولی این پیام صراحتا در هیچ قسمتی از متن وجود ندارد! لذا بهتر بود نویسنده ی محترم با مقدسات دینی به این نحو گلاویز نمی شد تا با این نحوه ی بیان شبهاتی را در ذهن مخاطبین نا آگاهش ایجاد نکند.

    موفق و موید باشید.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی